حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
این روز ها حواسم
نه به اندوه قهوه ی تلخ
نه به روز های بی گناه کودکی
نه به ایذه یا شهر بلخ
این روز ها حواسم فقط به توست
فقط به تو.
در گه گدار جوانی
یا که لحظه های یک میان بارانی
در فرار از عبادت ها
یا پناه بردن به عادت ها
این روز ها حواسم
حتی در لحظه های بی حواسی
فقط به توست
فقط به تو
کارت ها را دانه دانه تا میکنم و داخل پاکت میگذارم...گرما ی طاقت فرسای این روزها امانم را بریده است و نفس های نه چندان خنک کولر آبی خانه ی پدری کمی این اوضاع را تسکین میدهد...همزمان شبکه را عوض میکنم و حواسم پرتِ کارت ها میشود و باز هم مثل همیشه ی این یکسال و اندیِ اخیر به فکر فرو میروم و پر از نگرانی میشوم از ابهامِ این آینده ی تار و تاریک...
ناگهان صدای تلویزیون مرا در چشم بر هم زدنی از فکر و خیال بیرون میکشد ...برنامه ی هزار راه نرفته مردی داشت از ز
دلم برای اینجا تنگ است دلم برای وبلاگها تنگ است دلم برای خاطرات روزانه آدمهای معمولی تنگ است دلم برای روزمرگی روزهای خوب وطنم تنگ است. دلم برای شادی های از ته دل بدون نگرانی تنگ است.
بهار است و باید از ته دل نفس کشید از ته دل خندید از ته دل شاد بود نه که نشودها ولی خیلی سخت شده است خیلی سختتر از قبل. یه روز میشینم تصمیم میگیرم که سعی کنم حواسم به همین اتفاقات روزمره دور و برم باشه تا چند روز حواسم هست و باز بعد دو روز حواسم میرود پی حقوق و اجار
شنبه ها ، شنبه ها ، شنبه ها ... شنیدن صدای تو ... همراه شدن با زندگیت ...
چقدر خوب که تصمیم گرفتی برای تغییر ... چقدر خوب که یک هفته است سیگارت رو ترک کردی . بهت افتخار می کنم ...
مواظب خودت باش ... قدم به قدم همراهیت می کنم ... حواسم بهت هست ...
هیچ. کارهای روزمره را انجام میدهم. وقتی که حواسم نیست همهچیز عادی و حتی بامزه! هم به نظر میرسد. حواسم که از حواسپرتیها پرت میشود دوباره همهچیز دلتنگ کننده به نظر میرسد. بیلی آیلیش چگونه توانسته موقع خواندن آهنگهایش خودش را جمع جور کند و هربار زار نزند؟
پینوشت: من به دلتنگی مفرط دچار شدهام.
هیچ. کارهای روزمره را انجام میدهم. وقتی که حواسم نیست همهچیز عادی و حتی بامزه! است. حواسم که از حواسپرتیها پرت میشود دوباره همهچیز دلتنگ کننده به نظر میرسد. بیلی آیلیش چگونه توانسته موقع خواندن آهنگهایش خودش را جمع جور کند و هربار زار نزند؟
پینوشت: من به دلتنگی مفرط دچار شدهام.
حواسم ازخیال تو پرت نمیشود چرا چراهمیشه پیش رویی (علیرضا طلیسچی)
دانلود اهنگ حواسم از خیال تو پرت نمیشود چرا چرا همیشه پیش رویی mp3
شعر حواسم از خیال تو پرت نمیشود چرا
آهنگ علیرضا طلیسچی با نام حواسم ازخیال تو پرت نمیشود چرا با دو کیفیت 128 و 320 و لینک مستقیم برای شما کاربران گرامی وبلاگ اهنگ آماده دانلود شده است که می توانید با کلیک روی لینک های پایین آهنگ حواسم ازخیال تو پرت نمیشود چرا از علیرضا طلیسچی را دانلود و یا به صورت آنلاین گوش کنید و ا
برگرد و به زندگی بیابه روزهای خوب؛ به روزهای خوبی که در کنار هم می گذردبه روزهای خوبی که در کنار هم قدم میزدیم و تمام آرزویمان این بود که راهمان تمام نشودبه آن روزها که دلخوشی را از چشم همدیگر می دیدیمبرگرد؛ برگرد به آن احساس سرشار، به آن باور دوست داشتنبرگرد، تا بازهم دست در دست هم، روزهای زندگی را قدم بزنیمباهم همکلام شعرهای عاشقانه شویمدر انتظار توأمدر انتظار توأم و از آمدنت می نویسممن بدون تو زندگی نمی کنمبرگردبرگرد تنم دوباره با عشق ت
فکر کنم نباید سریال دیدنو شروع میکردم چون همش حواسم پرت اونه که قسمت بعدی چی میشه. اینقدر من بی جنبه ام. خب خیلی سریالشو دوست دارم. نمیدونم چیکار کنم چجوری حواسم جمع کارم و کتابم بشه و ازش خلاصی پیدا کنم. :(((( هم دلم میخواد ببینم هم دیدنش درست نیست. فکرش تو مخمه.
میگن زمان که بگذرد درد آرام میشود
چرا زمان درد مرا عمیق تر میکند خب
تمام روز سعی میکنم
خودم را از دنیای گیج و منگ درونم
بکشم بیرون
بیایم وسط حالِ زندگی
هی حواسم باشد غرق هپروت خودم نشوم
ولی از دستم در میروم
باز برمیگردم در بهت خودم
تا به خودم می آیم دستی به صورتم میکشم
خیس است ...
دفعه بعد باید حواسم را بیشتر جمع خودم کنم
العجل آقا که حسین(ع) منتظرست
مهدیا درد دل سوخته ام را بشنو
اندکی از غم پنهانی من را بشنو
اینهمه ظلم و سیاهی به دنیا تا کی
خود بگو اینهمه هجران و تطاول تاکی
در غمت بی سر و سامان و حزینم مولا
بیکس وبی دل و حیران وغمینم مولا
سوختم،سوختم آقا تو به فریادم رس
من گدای توأم آقا،تو به فریادم رس
روزگاریست که من واله و حیران توأم
بعدِ چند روزی که حس میکردم تمام غصهی دنیا مال منه، امروز پاشدم اتاقو نظافت کردم، دوش گرفتم، مقدار چشمگیری چرت و پرتِ قابل تناول ریختم دورم و نشستم که فصل آخر پیکی بلایندرز رو ببینم. لاکمم اینجاست. میخوام دوباره زرشکی بزنم. درباره پیکی بلایندرزم نظری ندارم. منو چه به شاهکارـای انگلیسی. به قول خودِ تامی کلمههایی که بخوان احساسمو بیان کنن وجود ندارن. خلاصه که اگه تا الان سریالو ندیدین و میخواین که یک در دنیا و صد در آخرت نصیبتون شه اقدام
سر کلاس سالیدورک بودم. هوای کلاس گرم و خفه بود. چراغها خاموش بودند و صدای فن لپتاپ بچهها، صدای مدرس را در خود گم کرده بود. بغل دستم نگار سرش را روی میز گذاشته و خوابیده بود. به پردهی سفید رنگ و نشانگر موس روی آن نگاه میکردم. حواسم اما جای دیگری بود. شهر دیگری. ۴۵۰ کیلومتر بالاتر. در یک خانهی کوچک با پنج نفر جمعیت. حواسم پیش صدا و دستهایش و دینامیک بدنهایمان بود. گوشی زنگ خورد. خودش بود.
پ.ن گفت نمایشنامهی محبوبم را پیدا کرده و خرید
شاید باورت نشه ولی عاشقت شدم
چه فرقی میکنه تو عاشقی یا خودم
شاید باورت نشه من و تو مسافریم
همین قشنگه که تا آخرش با هم بریم
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
اصلا هرچی که بگی با شما که راه میام
آخه من برای کی این همه کوتاه میام
میگی حسودی میکنن حس خاصم به توئه
توام کیف میکنی من حواسم به توئه
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
حواستم نباشه حواسم هست بهت
مثل یک شیشه ی عطر که کسی نباید بویش کند تا ذره ای از آن کم نشود، وقتی نیستی خودم را محکم پتو پیج میکنم و حرفی نمی زنم...
انگار که همه چیز را ذخیره کنم برای روز برگشتنِ تو...
البته نمیدانستم چند روز یا چند ماه یا چند سال دیگر باید توی این پتو بمانم...
به تو که فکر میکنم، به چشمهای تو... دیگر جایی برای شک نمی ماند.
چشمهای تو تا انتهای روح من را رفته و بازگشته است...
یک رنگِ طلایی از دوتا خورشیدِ روی صورتت ، روی تمام دیوار های اتاق های روحم پاشیده شده...
دخت
باید برای چهارتا امتحان شنبه حسابی درس بخونم. بعضی وقتها فکر میکنم موقع انتخاب واحد قطعا مست بودم که تصمیم گرفتم توی دو روز شش تا امتحان بدم؛ شش درس تخصصی. علاوهبر اون باید ترجمهای رو که الان دارم و اصلا پیش نمیره، تا پسفردا تموم کنم. باید حواسم به چیزهایی که میخورم باشه و وقتی یه ساقه طلایی با روکش شکلاتی رو گاز میزنم، گوشه ذهنم هم بگم که اوهوم، ۷۴ کالری. باید حواسم باشه هر چیزی که از ترجمه میآد دستم، مستقیما از این یکی دستم ند
✍✍
درانفرادی چشمان تو...
ای برانگیخته! برگزیده ! ای بَلَد جان ! فروریخته کاخ سنگینِ دل . ای لرزه انداز در مقدّرات مغرضانه!
رُسته از خاک حَسَنات!
هستی گرفته از حرارت حضور !
ای در مَطلَع نظر ؛ من سلول به سلولِ تن ؛ درانفرادی چشمان توأم ...
خود ؛ آویخته ام از بام های بندگی ات .
خود به نقد جان ستانده ام زنجیرو پای بند از شرم فروشان شهر شقاوت .
این منم اَعو ذُبا لعشق از سنگ آباد سِحر نامحرمان .
هرگزم مباد رهایی از مرز های مهربانی
از چیزهای کوچیک لذت میبرم. همیشه نه؛ هر وقت که حواسم باشه. نتیجتا به کارپه دیم هم پایبندم. همیشه نه؛ هر وقت حواسم باشه. امروز که دو سه تا از شاگردام از ذوق بغلم کردن و یکی از شیطون و حرف گوش نکنترینهاش بهم گفت "خانوم دوستت دارم" و از دست یکی دیگشون یه هدیه کوچیک گرفتم، پیش خودم گفتم صبح چه حال نزاری توی سرت متصور بودی پریسا و الان واقعیت رو نگاه، چه خوش سعادتی. اذیت شدنها، خستگیها، بدیها، دلشکستنها، بیمسئولیتیها، ناامیدی و غ
دانلود اهنگ دل به دریاها بزن از عشق بگو زیبای من mp3 با کیفیت 320 با متن کامل دانلود اهنگ جدید رضا بهرام با نام دل به دریاها بزن از عشق بگو زیبای من دانلود آهنگ رضا بهرام از عشق بگو
دانلود اهنگ دل به دریاها بزن از عشق بگو زیبای من
متن دل به دریاها بزن از عشق بگو زیبای من
دلداده ی توأم، رؤیای هر شبی…
عاشـق نمی شـــدم…
عاشق شدم، ببین!
رفتی از کنارم امّا، رفتنت پُر از معمّا… حیف…
گفتمت از عشق و باور، گفتی از نگاهِ آخر! حیــف
راحت از این دل مرو، که ج
محرم های پیش بیشتر حواسم بود، از روزها قبل از آمدنش، حواسم بود به دیدنی ها، شنیدنی ها، خواندنی ها، خوردنی ها.
صبح که خبر رفتن مهدی شادمانی را شنیدم و رفتم متن هایش را خواندم نشستم و به حال خودم زار زدم، چقدر خدا دوستش داشت که انقدر طیب و طاهر شده بردش پیش خودش، چقدر نگاهش وسیع شده بود و چه خوب موقعی خودش را رساند به کاروان کسی که عاشقش بود.
به خودم آمدم و دیدم امسال یکدفعه چشم باز کرده ام و دیدم محرم شده، تا همین یک هفته قبلش اصلا از خودم راضی ن
تا حالا سه نفری من و خواهرم و بابام جایی نرفته بودیم.من هیچ وقت از شاگرد نشستن(صندلی کنار راننده) خوشم نیومده به خاطر همین رفتم عقب.مامانم یه بالش و پتو برام گذاشته.همه وسایلمو جا گیر می کنم و بعد مانتومو به گیره کنار دستگیره بالای پنجره آویزون می کنم..در موقعیتی نیستم که زاحت بگیرم بخوابم ولی خب دراز می کشم..گوشم رو که رو بالش میذارم صداها رو واضح تر میشنوم .. صداها آزار دهنده تر میشن ولی حواسم میره پی فکرهای تو سرم ..پی بغل کردن و ماچ های محکم ا
توی سفرمان چندجایی حس کردم افسردگی دارد و مواد مصرف میکند.
برایش نوشتم: سفر که بودیم حواسم بهت بود گاهی. گفت خب تو که حواست بوده چه نتیجه ای گرفتی؟ نوشتم: این نتیجه که بدوعم بیام بهت بگم مواظب خودت باشی❤
حواسم بود که پیامم میتواند لاس باشد ولی فضا داشت کی از همه عاقل تره میشد و لازم بود تعدیلش کنم. نوشت: عزیز منی شما خااااااانم❤
حساب کار را کردم.
کمی بعد نوشت: میدونستی چپ چپ نگاه میکنی جذاب تر میشی؟
حرف هایی که باید در مورد افسردگی میزدم را ز
روبرویت که می نشینم احساس می کنم هر دو به دنیا پشت کرده ایم...
علیرضا عباسی
----------------------------------
گفتم: چند دقیقه اینجا بنشین و به من تکیه بده. گفت: کارم از تکیه گذشته… دلم میخواهد توی بغلت بمیرم.
عباس معروفی
----------------------------------
انسان ها اگر بخواهند بین تو و خوشبختی شان یکی را انتخاب کنند.. مسلماً تو را انتخاب نخواهند کرد.
ژان ماری گوستاولو کلزبو
----------------------------------
آدم نباید روح خود را دو دستی تقدیم کسی کند که قصد ندارد روحش را تقدیم کند، کسی
روبرویت که می نشینم احساس می کنم هر دو به دنیا پشت کرده ایم...
علیرضا عباسی
----------------------------------
گفتم: چند دقیقه اینجا بنشین و به من تکیه بده. گفت: کارم از تکیه گذشته… دلم میخواهد توی بغلت بمیرم.
عباس معروفی
----------------------------------
انسان ها اگر بخواهند بین تو و خوشبختی شان یکی را انتخاب کنند.. مسلماً تو را انتخاب نخواهند کرد.
ژان ماری گوستاولو کلزبو
----------------------------------
آدم نباید روح خود را دو دستی تقدیم کسی کند که قصد ندارد روحش را تقدیم کند، کسی
اصلا حواسم به حرف هایش نبود
نه اینکه دوستش نداشته باشم !
فقط حوصله ی حرف زدن نداشتم ...
یادمان باشد همه ی آدم ها حق دارند یک وقت هایی خسته باشند ،
حق دارند گاهی حوصله نداشته باشند ،
و حق دارند بخواهند یک زمان هایی سکوت کنند و تویِ لاکِ خودشان باشند ...
آدم هایِ بی حوصله ، همان آدم هایِ سابق اند ،
فقط کمی خسته اند ،
قدری به حالِ خودشان که باشند ؛
خوب می شوند ...
[نرگس_صرافیان_طوفان]
* بابا کوررنگی داشت. شبها بعضی رنگها را رنگ دیگری میدید. هروقت که شب بود و با هم به خرید میرفتیم، لباس صورتی را از فاصله نشانش میدادم و میگفت اون قهوهایه؟ اوایل ک بچه بودم حواسم نبود و چندبار تلاش میکردم که نه! اون صورتیه و آخرش خودش همینجوری میگفت آهان. اون صورتیه. بعدها، هربار که چیزی را با رنگش نشان میدادم و اشتباه میگفت، میگفتم آره؛ همون قهوهایه. طوسیه. کرمه و میخریدیم و برمیگشتیم خانه.
* خیلی وقته که به عکسهای باب
دانلود آهنگ جدید بابک مافی به نام حواسم نیست
Download New Music Babak Mafi Havasam Nist
به همراه متن آهنگ و موزیک ویدیو
تیزر تصویری آهنگ حواسم نیست
نمایشگر ویدیو
00:00
00:00
متن آهنگ حواسم نیست بابک مافی
باز خوندم واسه تو همون جوری هنوز موندم واسه تو میمیرم بگی به من احساستو میمیرم میمیرم میمیرم حواسم نیست شدی همه کس من حواسم نیست تویی دلواپس من حواسم نیست شدی همه کس من حواسم نیست تویی دلواپس من
همه دیدن که میخندم وقتی اینجایی همه دیدن که میمیرم وقتی تنهایی واق
که بگم حواسم هست.
یه حال عجیبیه دنیا. هیچوقت فکرشم نمیکردیم اینطوری باشه این روزامون. هیچوقت فکر نمیکردیم این چیزا رو ببینیم. با این حال یه خوشحالی عمیق هست تو روزام که از شدتش نمیتونم بروزش بدم. فقط می تونم بی صدا راه برم راه برم راه برم و پادکست گوش کنم...
روبرویت که می نشینم احساس می کنم هر دو
به دنیا پشت کرده ایم...
علیرضا عباسی
----------------------------------
گفتم: چند دقیقه اینجا بنشین و به من
تکیه بده. گفت: کارم از تکیه گذشته… دلم میخواهد توی بغلت بمیرم.
عباس معروفی
----------------------------------
انسان ها اگر بخواهند بین تو و خوشبختی
شان یکی را انتخاب کنند.. مسلماً تو را انتخاب نخواهند کرد.
ژان ماری گوستاولو کلزبو
----------------------------------
آدم نباید روح خود را دو دستی تقدیم کسی
کند که قصد ندارد روحش را تقدیم کند، کس
آی شهدا...
فکرنکنید حواسم نیست
سرم گرمِ روزگار است
ولی هنوز هم
بی محلی های گاه و بی گاهتان را درک می کنم...
قرارمان چه بود؟!
من فراموشکارم یا شما؟!
من هنوزهم همان نازک نارنجیِ اشک دمِ مشکم!
غمگینم از دوریِ تان...
پژمرده م از هوای بی عطرتان...
امانم دهید به نگاهی و سراغی!...
- تلویزیون دوباره (چندباره؟) داره "فرار از زندان" رو میده. داشتم به سارا تانکردی فکر میکردم. چه بهای سنگینی هم برای عشقش پرداخت کرد و آخرش هم بهش نرسید!... دلم سوخت... از یه همچین حسرتهای توأم با افسوس و اندوه خیلی میترسم...
- خندوانه های قبلی رو هم دارن میدن. بازم چند تا چیز تو چشمم میاد...
/ چقد رامبد جوان لاغرتر بود! :)
ادامه مطلب
یادم باشد: *خدا همیشه هست و مرا میبیند.
*در روزهای آرام و آفتابی، پای قولهای وقت طوفان بمانم.
*مادر همیشه ماست فاطمه...
*هر لحظهای که بی رنج و درد و آزار ایستادم، نشستم، راه رفتم، خوابیدم، خوردم، خواندم، دیدم، شنیدم، گفتم و ... چقدر خوشبختم.
*غصه کم و زیاد دنیا را نخورم. میگذرد.
*ساعتی که بی رنج میگذرد چقدر لذت بخش است و چقدر شکر دارد. حالا فکرش را بکن ۲۴ ساعت آرام و راحت... یک هفته بی درد... یک ماه در عافیت...چقدر از این ساعتها، روزها و هفته
نمیگی اینجوری که دل میبری ازم آخه چطور وابسته نشم
با این همه خوبی هم مگه کس دیگه ای میاد به چشم
نمیگی وقتی میخوای از پیشم بری چجوری دل بکنم ازت
حتی اگه بد بشی باهام جای تو تو قلبمه فقط
از علاقم به تو کم نمیشه بیا آرامش خونه م باش
یکمی دیوونم باش، دلتو بده جونمو میدم جاش
حتی اگه همیشه تورو ببینمت هی بازم دلم تنگ میشه برات
یه حالی میشم وقتی که تو میاری اسممو رو لبات
عالم دیگه ای داره چشات، یه آرامشی داره نگات
که وقتی خیره میشم بهت یهویی دلم میره ب
نشستن روی نیمکت فلزی ایستگاه اتوبوس یک معنی بیشتر ندارد:منتظری.منتظر رسیدن اتوبوس،منتظر آمدنِ دیگری.
امروز من هم وقتی منتظر بودم،وقتی روی یکی از آن نیمکت های سرد،رو به روی تیر چراغ برق نشسته بودم،حواسم کمی بیشتر جمع دنیا شد.انتظار حواس آدمی را جمع می کند!
امروز پرنده ای دیدم که شبیه به دیگر پرنده های دایره ی شناختی ام نبود.سعی کردم سر و شکلش را با چیزهایی که پیش تر خوانده بودم تطبیق دهم تا بلکه به نامی برسم.پرنده روی تیر چراغ برق فرود آمده بو
نشستن روی نیمکت فلزی ایستگاه اتوبوس یک معنی بیشتر ندارد:منتظری.منتظر رسیدن اتوبوس،منتظر آمدنِ دیگری.
امروز من هم وقتی منتظر بودم،وقتی روی یکی از آن نیمکت های سرد،رو به روی تیر چراغ برق نشسته بودم،حواسم کمی بیشتر جمع دنیا شد.انتظار حواس آدمی را جمع می کند!
امروز پرنده ای دیدم که شبیه به دیگر پرنده های دایره ی شناختی ام نبود.سعی کردم سر و شکلش را با چیزهایی که پیش تر خوانده بودم تطبیق دهم تا بلکه به نامی برسم.پرنده روی تیر چراغ برق فرود آمده بو
روتوایلر
ارتفاع سگ نر ۶۰ تا ۶۸ سانتیمتر و ارتفاع سگ ماده ۵۵ تا ۶۵ سانتیمتر میباشد. این سگ نجابت و هنرمندی را توأم داراست. دم، کوتاه و افقی است. این سگ همیشه آماده دفاع از صاحبش میباشد. خیلی وقتشناس است و زمان انجام وظیفه و ترک خدمت را به خوبی تشخیص میدهد. با اینکه ذاتاً خشن نیست ولی در عین حال در مقابل دشمن خطرناک است. نسبت به صاحبش همیشه مهربان و باوفا است.
نمیدونم چرا از ته دلم میخوام این دختر و تا جایی که میتونم حمایت کنم.
برای کم شدن حساسیت های من و کوه بودن واقعی لازمه که تو این برهه از امتحانات حواسم هم به خودم و در عین حال به لیلا باشه ، می خوام احساس کنه که من پشتش ایستادم و میتونم ادامه بدم و اینجوری هم حال اون و هم حال خودم و بهتر کنم
سخت گیریایه خیلی کمتری از لحاظ بعد اجتماعی باید تو جریان باشه و بیشتر به بعد فردیت بپردازه و موفقیت های اساسی تو این زمینه بپردازه هر روز هر روز باید حواسم به
به تازگی آهنگ جدید کامیار به نام یواش یواش منتشر شده است که در ادامه می توانید این اهنگ را دانلود کنید.
دانلود آهنگ کامیار - یواش یواش با کیفیت 320
دانلود آهنگ کامیار - یواش یواش با کیفیت 128
متن آهنگ کامیار به نام یواش یواش (ریمیکس)
ساعتِ قلبم ، ساعت عاشق شدنهخاطرت هم جمع ، وقتی دلت پیشِ منهدورت بگردم که هیچکسی مثلِ تو نیستمیخوام یه لحظه هم ، نبینم چشمتو خیسعزیزی واسم که ، حواسم هست به کاراتبدون که یک لحظه ، نمیشه خسته باهاتبذار توو دستت ، باش
نوشتهی پایانی "خوابگاه نوشت" رو میخونم..
پر از حسرت میشوم
پر از همدلی
پر از انتظار برای تجربههای آینده
این تابستان را تنهایی در شهر غریبی زندگی میکنم که تک تک لحظههایش نو و جذاب است
دلهرهی اولین تنها به ترمینال رفتن و سوار اتوبوس شدن برای مسیر ۶ ساعته
دلهرهی اولین بار تنها سوار آژانس شدن..
دلهرهی تا ساعت ۱۰ در خیابانها رها بودن..
خرید گوجه و خیار و ماست برای قوت روزانه در خوابگاه..
خرید دارو برای دردی که در تنهایی به جانم افتاده اس
عصر
چهارشنبه خردادی که نه حوصله خواندن کتاب داری، نه دیدن فیلم و نه حتی خرید، باید
کولر را روشن کنی و بخزی زیر پتو و صفحات وبلاگ دوستانت را ورق بزنی و در فراغت
تمام شدن امتحانات بچهها، تصحیح و تحویل اوراق و جمعکردن جزوات و کتابها، با
خیال راحت، آرشیو وبلاگهای بوکمارک را بخوانی و هی از خودت بپرسی چرا فلانی رفت
و چرا فلانی نمینویسد؟ انگار زخم نبودن و رفتن آدمها تازه بعد از رها شدن از
مشغلهها سر باز میکند و تو برای بافتن قصهشا
دانلود بهت زنگ زدم چرا دادی تماسمو رد
دانلوداهنگ بهت زنگ زدم چرا دادی تماسمو رد
دانلود آهنگ بهت زنگ زدم چرا دادی تماسمو رد سوری بیبی
دانلود آهنگ بهت زنگ زدم چرا دادی تماسمو رد ساری بیبی
دانلود اهنگ بهت زنگ زدم چرا دادی تماسمو رد سوری بیبی
متن اهنگ بهت زنگ زدم چرا دادی تماسمو رد
بهت زنگ زدم چرا دادی تماسمو رد ساری بیبی اگه نبود حواسم اونقد بهت
دانلود اهنگ بهت زنگ زدم چرا دادی تماسمو رد سوری بیبی اگه نبود حواسم اونقد
دلداده ی توأم، رؤیای هر شبی…●♪♫عاشـق نمی شـــدم…●♪♫عاشق شدم، ببین!●♪♫رفتی از کنارم امّا، رفتنت پُر از معمّا… حیف…●♪♫گفتمت از عشق و باور، گفتی از نگاهِ آخر! حیــف…●♪♫راحت از این دل مرو، که جانم میرود●♪♫هر کجا روانه شوم، صدایت می زنم…●♪♫جانِ من رها به سوی تو شد ●♪♫نگاهِ من، اسیرِ موی تو شد!●♪♫دل به دریاها بزن…●♪♫از عشق بگو، زیبای من!●♪♫به هر کجا روی، کنار توأم…●♪♫
جانِ جانانم تویی!●♪♫زیبــا تویی..! رؤیا تویــی..
ابر های سیاه(از سری داستان های کتاب مترسک های دیوانه)
او را دیدم با کتابی در دست خیابان را بالا و پایین میکرد
حواسش به من نبود.ولی من تمام حواسم پرتِ او بود.تا به حال او را اینچنین آشفته ندیده بودم. شاید با کسی قرار ملاقاتی داشته باشد.با دو عدد شیشه گِردِ براق بر دو چشمانش، همان اُبهت همیشگی اش را دارا بود.سراسیمه کتاب اش را بغل کرد و خیابان را رد شد.میتوانستم تشخیص دهم کتاب مورد علاقه اش است.هنوز چند صفحه ای باقی بود تا آن را تمام کند.آخری
دلم می خواهد حرف بزنم ولی حرفام تکراریه ...
امروز بیست روز شعبه اقای ف تمام شد ...یه فکرایی گاهی تو ذهن ام میاد که از خودم ناامید میشم ..
من صبور بودم یا نبودم ..به هرحال دوست داشتم صبور باشم ولی الان سرریز شده ام ...یه مسیر طولانی راه رفتم والکی مغازه ها را نگاه کردم که حواسم پرت شه اما نشد ...
عالم ز برایت آفریدم گله کردیاز روح خودم در تو دمیدم، گله کردیگفتم که ملائک همه سرباز تو باشندصد ناز بکردی و خریدم،گله کردی جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم بر بخشش بی منت من هم گله کردی با این که گنه کاری و فسق تو عیان استخواهان توأم، تویی که از من گله کردیهر روز گنه کردی و نادیده گرفتم با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی صد بار تو را مونس جانم طلبیدم از صحبت با مونس جانت، گله ک
برای سعید یه تی شرت قرمز خریدم. گفتم چشمهاتو ببند تا تنت نکردم چشمهات رو باز نکن...یادم باشه این بار رفتم خرید برای پرهام پرستو هدیه بخرم. هدیه خریدن یه جور پیام دادن به آدمهاست؛ آهای! من حواسم بهت هست؛ برای تو وقت صرف میکنم این یعنی علاقه م واقعیت داره.
یادتونه یه مدت پیش نامه ای به گذشته نوشتیم؟ :دی اینجا آینده نقش اول فیلم با ماشین زمانی که اختراع شده میاد به گذشته تا جلوی خودشو بگیره که با کیم شین ازدواج نکنه. از این ور باعث می شه که یه مثلث عشقی به وجود بیاد که واقعا دلم برا هر دو مرد در تمام مدت فیلم کباب بود :( و این دخالت تو گذشته زندگی چند نفر رو تغییر میده.
کلا تا چهار پنج قسمت اول هم حواسم پرت تشابه دو تا بازیگر مرد سریال بود. همش فکر می کردم یه نفرن؛ خل شدم می دونم o_0
اون مساله ای که اوا
نمیگی اینجوری که دل میبری ازم
آخه چطور وابسته نشم
با این همه خوبیم مگه
کَس دیگه ای میاد به چشم
نمیگی وقتی میخوای از پیشم بری چطوری دل بکنم ازت حتی اگه بد بشی باهام جای تو تو قلبمه فقط
از علاقم به تو کم نمیشه بیا آرامش خونم باش یکمی دیوونم باش دلتو بده جونمو میدم جاش
حتی اگه همیشه تورو ببینمت هی بازم دلم تنگ میشه برات یه حالی میشم وقتی که تو میاری اسممو رو لبات
عالم دیگه ای داره چشات یه آرامشی داره نگات که وقتی خیره میشم بهت یهویی دل میره برات
من
هر چه مصیبت داریم از همین دو جمله است
سبکسری میکنیم و سهل انگاری،
به آن دو کلمه ای که میدانیم عمل نمیکنیم
همین
پ.ن: حواسم به منم هست؟ نه خیلی (عطف به همان جمله اول)
لعنت به این ذهن قالب زده برنامه ای، عزیز من برنامه نمیخواد اگر روزی باید برای خودت وقتی بگذاری بگذار چه یک ساعت چه ده ساعت
کالبدم بدنم جسمم همون هست که سابق بود. ولی روحم ریزش کرده...
انگار یکی دست و پا داره اما لمس شده و فلج هست.
یه بخشی از من نیست. احساس پیچکی رو دارم که دیوارش ریخته.
حواسم هست باید به خودم مسلط باشم و از خودم مراقبت کنم اما فرصت دلسوزی و آه و ناله به خودم ندم.
به قول امیر وضعیت سفید : ( که چقدر شبیه بود احوالاتش به احوالات من) قوی باش مرد!
یه تذکر جدی با صدای بلند دادم؛ بعد غمگین شدم.
دی ماه برای بچه های کنکوری ماه سختی هست. پر استرس و پر از خستگی و فشار؛ من باید اونها رو درک کنم. حواسم پرت شد که یکسری دخترکوچولوی 17 ساله هستن.
شب ساعت یازده یکی از دخترها پیام داد خانم ما دلمون نمیخواست شما رو ناراحت کنیم. شیطنت کردیم بخندیم فکر کردیم شما هم میخندین.
جواب بعضی حرفها کلمه نیست؛ بغل هست فقط.
این روزا قایم باشک بازی میکنم...
چند نفری از بچههای دانشگاه هستند که اصلا دلم نمیخواد ببینمشون و از قضا مجبورم به دانشکدههای دو نفرشون رفت و آمد کنم، چون دروس سرویس ارائه میدن.
هندزفری رو میچپونم تو گوشم، زیر چشمی نگاه اطراف میکنم که ببینم یه موقع آشنایی نباشه، بعد یه جوری که یعنی من خیلی گیجم و اصلا حواسم به دور و برم نیست، شروع میکنم به راه رفتن. حالا در مواقع عادی گزارهی بالا معمولا درسته و کلا از مرحله پرتم، ولی این روزا خو
این روز ها ساختار و معنای همه چیز در ذهنم بهم ریخته حواسم پرت چیز هایی میشود که نمیدانم برایم همه چیز در عین تکرار عجیب شده انگار دلم نمیخواهد حتی دنبال این باشم که چرا نبودنم با بودنم به معنای واقعی کلمه یکیست چرا حتی انگار نیستم انگار نفس نمیکشم
ته ذهنم مرور میکنم که خب اهمیتش چه میتواند باشد لابد همان هیچ همیشگی
سلام
آدمی از جای که خیلی بهش مطمئن و هی من من میکنه،چه تو زبانش و چه تو فکرش..به امتحان کشیده میشه..
به نوعی سرزنش محسوب میشه...
گاها بعضی افراد میدیم که شرایط دشوار ویا شوک بهشون وارد میشد،مواظب حجاب و نوع حرف زدنشون نبودند..میگفتند این ها عظمت خداوند نمیبینند که بخاطر این جور اتفاقات اختیارشون از دست دادند...
آخ برادرم پنچمی پیش اون برادرم که بیمارستان شیراز بود،بهم خبر داد که برادر رفته کما تا دوساعت دیگه نتیجه بهمون میدند. نگو برادر یه رور ق
یکی از روزهای اوایل اردیبهشت بود، نسیم خنکی از پنجره نیمه باز از سمت درختان سیب میپیچید، شاید برای او که روبهرویم نشسته بود خنک بود، اما برای منِ سرمایی که تا همین خرداد سرما را حس میکردم، سرد بود، ذهنم از هزاران فکر و خیال آشفته بود، آنقدر آشفته که شبهایش تا نیمه بیدار بودم. به چشمانم خیره شده بود، نتوانستم نگاهش را تحمل کنم، ناخوداگاه نگاهم به سمت دیگر رفت. گفت: فکراتو کردی؟دیگر تردید نداری؟
نگران بودم از اینکه هنوز او را خوب نشناخته ب
زندگی توی دنیای خاکستری، سیاه، سپید.
عابران سر به زیر، صورت های بی لبخند، سرد، جای زخمی زیر شقیقه ها، خط روی پیشانی، شانه ها کمی بالا، دستهای آویزان.
صدای پا، گاهی صدای پچ پچ و زمزمه ای میان سایه ها.
فراموشی تمام واژه ها، تعریف تازهای: برابری برای برده ها.
جای زخم اخبار توی گوش و رد یک عصای زیر دست و پا، نگاه توأم با عبور بی تفاوت از کنار سالخورده ای که دست گذاشته روی دیوار و زانو بر زمین.
نقش یک نقاش برای طرح ایده ای که یادبود رنگ های زنده اس
کمتر از 40 روز دیگه از سال 98 باقی مونده و تصمیم گرفتم این روز های باقی مونده رو هم صرف تکمیل روند تمیزکاریی که از اول سال 98 شروع کرده بودم بکنم و چون این خوان آخر سخت ترینشه با خودم فکر کردم بهتره مثل یه چالش باهاش برخورد کنم و ثبت بشه تا اینجوری حواسم باشه که عملیش کنم و دیگه به عقب برنگردم.
امروز اولین روزش بود.
یه کرمی افتاده تو وجودم...(شکلک خبیثانه)
توی آزمایشگاه هستم و سرور دانشگاه هم اینجا قرار داره
بعد بعضی از بچه ها و اساتید از راه دور با سرور کاراشون انجام میدن
بیشتر وقتا حواسم هست ببینم کی استفاده میکنه و اگه یکی از اساتیدم باشه ریست کنم بگم برق قطع شد
(از بس غیرعادلانه نمره داد:پ )
ولی احتمال میدم دانشگاه باشه و منصرف میشم
دلیلش pms ئه.
تازگیا زیاد درگیرش میشم!
قبلا من عین خیالم نبود داره شروع میشه یا تموم میشه!
ولی تازگیا زیاد منو میبره توی خودم.
امروز انقدر حواسم به حرف زدن های توی ذهنم بود که هرجا میخواستم حرص بخورم دیگه جمله رو ادامه نمیدادم و میگفتم من تنها نیستم و خدا هست و نمیذاره من از مراد دلم دور بمونم.
درمان های روانشناختی ـ روان درمانی یک ارتباط بین پزشک درمانگر و فرد مبتلا به مشکلات سلامت و نیازمند کمک است، هدف از این ارتباط تغییر یا بهبود رفتارها و یا تقویت شخصیت مثبت در فرد است. رویکرد روان درمانگران عمدتاً مبتنی بر مداخلات رفتاری و رفتاری شناختی است. CBT (Cognitive Behavioral Therapy) شامل مجموعه ای از تکنیک هایی است که اجزای رفتار درمانی و شناخت درمانی را به صورت توأم در بر می گیرند. این روش فرآیندهای خلقی و شناختی را که اختلال آنها باعث ایجاد علای
آنطور نگاهم نکن میرزا. نه، راه گم نکرده ام. البته خواندن این نکته که از دستم دلخوری از روی چشمانت از خواندن «از سرعت خود بکاهید» تابلوهای جاده ای ساده تر است و به زمان کمتری نیاز دارد. ریحانه نگاهم میکند و میگوید ازهای جمله قبلت زیاد شد. اما حقیقت، من عادت ندارم چیزها را بیش از یک بار بنویسم. بگذار به حساب تنبلی ذاتیم.
راستی ریحانه اینجاست.همین جا. بالاخره از لایه های عمیق هذیان و وهم کشاندمش بیرون و حالا دایما جایی حوالی واقعیت میپلکد. من هم
امروز خواستم برای امتحان دوشنبه شروع کنم
هرچندکه فردا هم وقت هست ولی حقیقتا این ترم دیگه حوصله ی اعتراض زدن و پیاده روی تا دفتر استاد رو ندارم
یه فکر خوب به سرم زد!
ساعت مچی قدیمیم رو بستم به دستم تا حواسم باشه وقت استراحت بین مطالعه م بیشتر از چندساعت نشه
آخر شبی متوجه شدم بند ساعتم باز شده و یه جایی افتاده
شروع بدی نبود، ولی فردا مجبورم کل کتاب فارماکولوژی کاتزونگ رو بخونم
دارم از سردرد می میرم
خواب چشمام رو خفه کرده، اما جنون بی خوابی گرفتم. دوباره درد.
نمیدونم چیکار باید کنم. اینجا می نویسم که بلکه چندثانیه حواسم به چیز دیگه ای پرت بشه
ای کاش این بیخوابی، برادری به اسم فراموشی داشت
دیگه دارم همه چیز رو تار می بینم
چرا امشب تموم نمیشه
چرا خوابم نمی بره
دیگه هیچی نمی فهمم. درد و رنج مطلقه. و نا امیدی. از سرنوشتی که بهش دچار شدم...
امروز با یک حال ناامیدگونه ای رفتم سرکار.
همه جا ها داشتم خودمو بزور می کشیدم.
طرفای ظهر یهو مدیر عامل جلوم ظاهر شد.
کلی امیدواری بهم تزریق شد.
غروبی هم یکی از بچه های قدیم بهم زنگ زد، یکی از دوستان دوران لیسانس.
اونم کلی امیدواری بهم تزریق کرد.
اما حواسم هست.
خدا اون بالاست.
دمش گرم، تا حالا هوامو داشته و این همه امیدواری بهم تزریق کرده.
از الان به بعد هم هوامو داره.
+ خدایا من رو لحظه ای به حال خودم رها نکن...
کتاب «بورا جبهه، بورا معبد» از مجموعه اشعار ایوب شهبازی که به زبان ترکی سروده شده است.
کتاب «بورا جبهه، بورا معبد» مجموعه اشعار ایوب شهبازی است که سال 1366 و توأم با دفاع مقدس توسط ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در 46 صفحه به چاپ رسیده است.
این مجموعه شامل سرودههایی است در حوزه جبهه، جنگ و شهادت که به زبان ترکی سروده شده و ترانههای حماسه و استقامت را در خود نجوا کرده است.
هر کسی که دغدغه مردم را دارد، باید کاری کند که مردم به ایمان، تبعیت و اطاعت قلبی کشانده شوند، مردم ایران، مردمی مؤمن، دین باور، معتقد به مبانی و برای فداکاری در این راه آمادهاند، بنا بر این کسانی که میخواهند مردم یک نقش عملی و عینی داشته باشند و حکومت الهی با جنبه مردمی توأم شود، باید جاذبهها و زیباییهای این مسأله را از نظر عقل و منطق بشری تبیین کنند و مردم را برای حضور در صحنه به شوق آورند. مردم نیز با ایفاء نقش واقعی خود، همواره ناصر
مامانم گفت ماکارو نی درست کن و خودش رفت بیرون ,انقدر غر زدم که چرا باید ماکارونی درست کنم در حالیکه خودم دوست ندارم حواسم پرت شد و توی سسش بجای آویشن ,تره کوهی ریختم:///// تلخ تلخ شد مجبور شدم دوباره آب بریزم و رب گوجه فرنگیشو زیاد کنم تا بهتر بشه:((( حتی یه حبه قند هم انداختم داخلش.... حالا نمیدونم چی شده روی گازه و داره ته دیگشو میبنده:)))))
منتظرم بشینن سر سفره و بخورن , ببینم میفهمن تلخ شده یا نه!
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط
همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف،حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط
+وحشی بافقی
+ شاعر عنوان: صائب تبریزی
روتوایلر
ارتفاع سگ نر ۶۰ تا ۶۸ سانتیمتر و ارتفاع سگ ماده ۵۵ تا ۶۵ سانتیمتر میباشد. این سگ نجابت و هنرمندی را توأم داراست. دم، کوتاه و افقی است. این سگ همیشه آماده دفاع از صاحبش میباشد. خیلی وقتشناس است و زمان انجام وظیفه و ترک خدمت را به خوبی تشخیص میدهد. با اینکه ذاتاً خشن نیست ولی در عین حال در مقابل دشمن خطرناک است. نسبت به صاحبش همیشه مهربان و باوفا است.
ینی این جمله رو باید با طلا نوشت :
"خدایا تو من و از شر دوستام حفظ کن؛ من خودم حواسم به دشمنام هست"
ینی چندبار باید سرت به سنگ بخوره تا بفهمی اعتمادی وجود نداره تو دنیا!رفاقت معنی نمیده
خدایی قصدم غر زدن نیستا....به قول جملهی معروف بینمون (الان خیلی تو حال خوب و بی عصبانیت دارم این حرف رو میزنم) ولی آخه لعنتی چقد بعضیا عجیبن....چه راحت نمکدون میشکونن....
بیخیال اینا...
هوا چه خوبه امشب❤
این روزا خیلی بیشتر حواسم به خودم هست
بعد از پشت سر گذاشتن اون همه اتفاق و حساسیتایی که بعدش داشتم حالا هیچی برام مهم تر از ارامشم نیست
هیچی مهمتر از خودم نیست
حالا تقریبا از نظر ذهنی دارم اماده میشم برا اینده
و شاید خوشحال بابت اتفاقایی که سخت بودن اما باید میفتادن تا من تارای امروز و الان باشم
دانلود آهنگ تیتراژ سریال عطرعشق علی پارسا بمون واسم
در ادامه می توانید آهنگ سریال ترکی عطر عشق با صدای علی پارسا را دانلود کنید.
عشقت دنیامه؛ همه جا باهامه مهربونم هستم تا تهش با توبذار دستاتو روی شونمبارون بزنه نم نم؛ من و تو کم کم بشیم دیوونهحسم به تو بی اندازه ست یه امید تازه ست با تو توو خونه تو بمون واسم اگه روی تو حساسم
دست من نیست که به تو پرته حواسمتو یه دنیایی؛ با اون چشمای رؤیایی تو بمون واسم اگه روی تو حساسمدست من نیست که به تو پر
اینجا یکی از چیزایی که یهو به خودت میای و حس میکنی دلبستگیه
دلتتگی به مدیرگروهمون به غروبا حتی به یهو خوشحال شدن تو سلف از نفس کشیدن
تو چند ماه گذشته خیلی تغییر کردم خیلی از درون تا بیرون
این روزا حواسم بیشتر به خودم هست بچه ها با حرفاشون اذیت میکنن حرفا رفتارا دخالتا نگاها ممکنه اذیتم کنه اما من خودمم ساکت یه گوشه کار خودمو میکنم
گذشته هرطوری که گذشت دیگه اجازه نمیدم هیچ چیز جلومو بگیره ...
دیشب تا ساعت ۴ صبح داشتم این رمان جذاب میخوندم خیلی قشنگ بود سیر طبیعی زندگی با اتفاقات جذاب!قابل باور بود من که خیلی خوشم اومد تو کل رمان هی همش حواسم به "سهیل" داستان بود :))) امروز از صبح تا الان دیگه تمومش کردم.زندگی معصومه و ارمیا هم جذابیت خودش داشت.
پیشنهاد میشه رمان مرد من نویسنده یگانه اولادی. حدودا ۷ فصل بود.
#عاشقانه #اجتماعی
سلام
امشب، شب تولد توست
حواسم هست، یادم نرفته
حتی هدیه هم برات انتخاب کردم
صددرصد هم میدونم ازش خوشت میاد
ولی
فقط انتخاب کردم
نیستی که باشم و پیشونیتو ببوسم و ذوق زدت کنم
من جای خالی تورو هر لحظه کنارم احساس میکنم
تو چی؟ جای خالی منو پر کردی؟
ته قلبت که مال من بود
الان کسی خونه کرده؟
دردودل زیاده
ولی چشمام تار شده
نمیتونم بیشتر از این بنویسم
فقط خواستم بگم
تولدت مبارک زندگی
خوب دوباره یک پروژه درسی می خواد شروع بشه و مثل همیشه پیش نیازش مرتب
کردن اتاقه. باید برای استخدامی اموزش پرورش بخونم که ده ماهه دارن فقط
وعده میدن می خوان آزمون بگیرن. یعنی این تنها شانس من برای یک کار ثابته
که ایشالا به ثمر بشینه. از مهر هم کلاسهای آیلتس رو شروع می کنم و در به
در دنبال کار می گردم.
رژیم؟! شرایط فعلا اوکیه. حواسم هست به قضیه
رییس همه ی معاونین رو پیج کرد برای جلسه فوری؛
وسط جلسه برای یک کار فوری از رییس اجازه گرفتم برای لحظاتی از دفتر مدیریت بیام بیرون؛ در بسته بود. چند تا تقه به در زدم و در رو باز کردم و صدای خنده ی حضار...
گفتم انقدر ذهنم درگیره حواسم نیست دارم میرم بیرون! ولی انقدر سوتی بزرگی بود که جمع شدنی نبود.
هنوز فکر چارشنبهی بردنه، یه عمره که باختهاشو رج میزنه.
پ.ن. حس میکنم منتظرم برگردم به ریتم روتین زندگیم، و حواسم نیست که اون ریتم روتین زندگیم تموم شده خیلی وقته.
نه این که الآن خیلی عجیبغریب باشه، و نه این که خوشم بیاد از داشتن ریتم روتین ... صرفا داشتم فکر میکردم الکی و شاید غیرارادی منتظر برگشتن به یه حالتیم که مدتهاست ازش گذشتم.
____________________
ای دگرگون کننده ی قلب ها و چشم ها
*
یا مُدبِّرَ اللیلِ و النَّهار___________________
ای گرداننده و تنظیم کننده ی روزها و شبها
*
یا مُحوِّلَ الحَولِ و الأحوال____________________
ای تغییر دهنده ی حال انسان و طبیعت
***
حوِّل حالَنا إلى أحسنِ الحل___________________
حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما
بنام خداوند مهربان
فرارسیدن سال نو و نوروز باستانی را به شما و خانواده محترمتان شاد باش گفته و برایتان سالی سرشار از شادی و موفقیت آرزومندم.
امیدوارم
چــقدر حالم خرابه چقدر درب و داغــون واقعا شاید خدا داره منو اماده میکنه برای روزای بدتراز این حالت نمیدونم ...
از همه آدمــا بریدم حتی اونی که من از خانوادمم بیشتـر میدونستمــش غرورش اینقــدر زیاد هست که لهم کرد به همین راحتی ...
به جایی رسیدم که دلم نمیخواد با کسی حرف بزنم ...
اینقدر درون خودم ریختــم که اصلا حواسم به خودم نیست !
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
جدیدا دارم به این مسئله عمیقا و بیشتر واقف میشم که چقدر پرتم!چند هفته ای میشه میرم کلاس ریاضی نمیدونم چرا راه رفت با راه برگشت یکی نیست؟!!! یعنی از یه راهی میرم بعد از همون راهه هم برمیگردم ولی با چیزای دیگه ای روبرو میشم نمیدونم چطور؟؟؟
معلوم نیست برگشتنی کجا زودتر می پیچم یا وقتی میام از کدوم سر کوچه میام که برگشتنی شاهد اونهمه تغییر میشم:|
هردفعه هم تصمیم میگیرم حواسمو جمع کنم ببینم از کجا می رم که ازونجا برنمیگردم ولی یادم میره:\
.
.
.
امروز
از بینام و نشون بودنِ اینجا خوشم میآد؛ از اینکه بی هیچ قرار و قولی دلم میخواد این چند روز هی بنویسم. میدونی، بعضی وقتها واقعا میترسم که از پس زندگی برنیام. شاید خیلی سادهست، نمیدونم؛ اما اینکه همزمان باید حواسم به هــزارتا مسئله باشه و بتونم تعادل بین اونها رو هم حفظ کنم، من رو میترسونه که نکنه نتونم. میخوام واسم مهم باشه که چی گوش میدم، با کی صحبت میکنم، چه فیلمی میبینم، کجا میرم، چی میپوشم. میخوام همهشون
به گزارش خبرنگار فرهنگ عمومی خبرگزاری فارس، یکی از مباحث داغ، در بین پیامهایی که بین افراد در روزهای اخیر دست به دست میشود، بررسی خطراتی است که ویروس کرونا آن را ایجاد کرده و این مسأله ذهن خیلی از افراد را به خود جلب کرده است؛ غافل از این که ویروسی خطرناکتر همه ما را تهدید میکند!یقیناً «کرونا» یکی از کشندهترین ویروسهایی است که با قدرت شیوع بالا زندگی بسیاری از انسانها را مورد تهدید قرار داده و میتواند سلامتی انسانها و ادامه
گهی میسوزم از یاد گذشته
کنون روزم چو شام تار گشته
ز شادابی چو گل بودم به بستان
زدم طعنه به رستم های دستان
دلم شاد و لبم خندان و جان مست
چه باکم گر دلی در سینه بشکست
مرا بود آینه دمساز و همراز
که با مرغ طرب بودم هم آواز
کنون مبهوت و مات و سر گریبان
ز آئینه شدم چون جن گریزان
ز روی خویش گاهی می هراسم
گهی گم کرده ام هوش و حواسم
شنیدم مادرم میگفت گهگاه
خوشا آنکس که میمیرد به ناگاه
اجل اکنون نماید ناز بسیار
"رسا" روحا نه جسمأ ه
مطمئنم که اتفاق بدی افتاده. اتفاقی مثل شناخته شدن، دیده شدن، درک شدن. برام مهمه؟ نه. فقط امیدوارم که تموم شه. این بخش از زندگی برخلاف میلم (یا شایدم دقیقا با میل خودم) بیش از اندازه کش اومده. وقتشه از این برههی فاکد آپ گذر کنم. با اینکه وابستگیا دست و پامو بستن. باید سنگامو با خودم وا بکنم. میخوام یا نمیخوام؟ همه چی برام یه بازیه؟ کاش یکی بود از بیرون میزد تو گوشم تا حواسم سر جاش بیاد. گیج و سردرگمم.
مطمئن نیستم.
میخوام یه مشت بزنم تو صورتم.
یکی از بدترین خصلت های خاله پری شدن اینه آنچنان روح و روانت رو بهم میریزه که یادت میره بخاطر چی اینهمه افسرده ای و دقیقا وقتی بهتر شدی یادت میاد , الان دلم میخواد گریه کنم چون درد جسمی ندارم همش حواسم پرت میشه چرا ناراحتم بعد یادم میاد چمه, و بازم اشکم دم مشکمه و گریه م میاد, خب حالم خوب نیست , و اینکه در حد ترکیدن ورم کرده کل بدنم خخخخ
آدم حواسش نباشه تا مرز خودکشی میره
اینجا را می خوانی؟
(اگرچه خواندن تورا ندارد.)
تولدت مبارک
به دعای تو نیازمندم، بسیار زیاد، بسیار زیاد، در حد پدری مه کنارم نیست به حمایتت نیازمندم، درحد مادری که کنارم نیست نیازمند محبت و راهنمایی ات هستم، به اندازه ی همه ی دوستان نزدیک که از دست رسم خارجند به رقاقتت نیازمندم.
به اندازه ی همه ی هجمه هایی که به من شده و نتوانسته ام دادم را بستانم به دادرسی ات نیازمندم.
بیشتر از همه ی اینها حتی، بسیار بیشتر...
به یاری تو نیازمندم و شرمنده ام از ای
Something you always think "what if..." about
خیلی چیزها هست ولی شاید به شکل کلی بتونم بگم که چی می شد اگه از اون روزها بهترین استفاده رو می کردم، بهتر عمل می کردم... و حواسم بیشتر می بود...به کارها، رفتارها و خیلی چیزای دیگه...و خیلی چیزای دیگه...
اما خب متاسفانه نمی شه کاریش کرد! کاریه که شده!
ولی چی می شد اگه حسرت گذشته رو نمی خوردم؛ نمی خوردیم :(
یاد یه جمله ای افتادم که می گفت آدما تو اواخر عمر بیشتر حسرت کارهایی رو می خورن که نکردن!
*روز یازدهم چالش به تاریخ یازده
وچه زیبا گفت سهراب عزیز
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم آرزوهایم را بدهم تا برساند به خدا به خدایی که خودم میدانم نه خدایی که برایم از خشم نه خدایی که برایم از قهرنه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند به خدایی که خودم میدانم به خدایی که دلش پروانه است و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگویدو به باران گفته است باغها تشنه شدند و حواسش حتی به دل نازک شب بو هم هستکه مبادا که ترک بردارد به خدایی که خودم میدانم !
یکی از مهم ترین ویژگی های اجتماعی رسول گرامی اسلام(ص) با همه مردم، خوش رویی و ملاطفت آن حضرت بود. برخورد حضرت با یاران خود و حتی غیر مسلمانان و یا کسانی که اولین برخوردشان با آن حضرت بود، همیشه با خوش روئی و کرامت و بزرگواری توأم بود و با همنشینان همیشه با تبسم و خوش روئی برخورد می کرد و هیچ وقت با تندی و بدخلقی رفتار نمی کرد تا جائی که اگر کسی حرف های بیهوده یا اهانت آمیز هم می گفت، ناشنیده می گرفت.
ادامه مطلب
به نام او...
شب ها تا بعضی اتفاقات راننویسمخوابم نمیبرد.
باید بیخیال تر باشم و خیلی خودم را درگیر نکنم در هر زمینه ای!
باید دلم را برای خیلی چیز ها بزرگ کنم و بی تفاوت تر باشم!
باید کمی بیشتر برای خودم وقت بگذارم و از خیلی چیز ها سطحی بگذرم و حواسم به همه چیز هم نباشد همیشه!
البته قراره یه روز با هانیه بریم خرید!حس میکنم بزرگ شدیم جفتمون و چقدر دلم براش تنگ شده:)
امروز انگار بیشتر از روزای قبل طولانی و کشدار به نظر رسید. اولش با این شروع شد که رفتم پای تخته مکالمه رو گفتم سوالارم جواب دادم و جز یکیش که بی حواسی کردم. نمیدونم چرا تمرکز نداشتم :( ولی خوب بودم در کل سر دیکته باز حواسم نبود نمیدونم چم بود کلی کار کرده بودم بعد ۱۵ شدم خیلی از دست خودم عصبانیم بی دقتی بود :( بگذریم. کلا دیگه خورد تو ذوقم. و همچنان مشکل درست نشنیدنو دارم باید قبل این که بگه من بخونم درست حفظ کنم که بتونم تکرار کنم. جبران میکنم واس
دیشب رو از درد اصلا نخوابیدم. صبح چشمام دو تا کاسه خون بود :( از دیشب دندونم درد می کرد اصلا حواسم سمت این نرفت که برم مسکن بخورم. گفتم باید یه مرهمی چیزی روش بذارم. بعد با نمک و فلفل شروع کردم و دیدم نه درست بشو نیست بعد تصمیم گرفتم سیر رنده کنم و بریزم توش و این کار همانا و آتش گرفتن همان! این چیزی که می گم حسی مثل سوزش دهن یا دست به خاطر استفاده از سیر زیاد نبود! ای کاش از همون سوزش ها بود. چنان وحشتناک بود که زود سیرو آوردم بیرون. انگار چندتا سوزن
حواسم به هیچی نیست. امروز بعد نود و بوقی رفتم آرایشگاه خانمه بهم گفت آبروی راستت داره خالی میشه از تو حواست هست بهش. گفتم نه اصلا. گفت حالا بهش فکر نکن فقط تقویتش کن. از اون ور گوشیم نوتیف میده menorrhagia ات دو هفته است که عقب افتاده داری چه غلطی میکنی؟! هوووف دارم تو اوج جوونی پرپر میشم که! تازه هنوز به نصف اون چیزهایی که میخواستم هم نرسیدم روزها استرس دارم و شب ها خواب های اضطراب آور میبینم نتیجتا نه شب آرامش دارم نه روز و نتیجه اش میشه این
چنانچه شما مالک استخر هستید و میخواهید در هزینه قبوض خود صرفهجویی کنید، یکی از روشهای انجام این کار، استفاده از پمپهای سرعت متغیر است. یک پمپ سرعت متغیر، این امکان را برای شما فراهم میآورد که سرعت دورانی موتور پمپ خود را به حداقل مقدار موردنیاز برای گردش آب در استخر، کاهش دهید. استفاده از پمپ سرعت متغیر، میتواند تا ۹۰% موجب کاهش هزینه انرژی شود. به کار انداختن پمپ سرعت متغیر در سرعت پایینتر، به معنی کاهش کیلووات یا انرژی مصرفی
شده هزارتا برنامه تو ذهنتون باشه و ندونید از کجا باید شروع کنید؟
هیچ جایی از خودم تو خونه ندارم برا همین سریع حواسم پرت میشه...
دلم میخواد حداقل یه اتاق داشته باشم که ندارم
از کجا شروع کنم؟
من حتی تو خوابگاه هم نمیتونم تنها باشم...
دلم میخواد یه جا باشه که مال خودم باشه
25 سالمه و هیچ جایی برای خودم ندارم حتی یه تخت یا یه کمد یا ی چیزی که بشه بری داخلش و از تمام آدمای دنیا قایم بشی....
درباره این سایت